من یک وبلاگ داشتم با همین آدرس،منتهی در بلاگفا.که چون بلاگفا بپکید و من امیدی به درست شدنش ندارم،آمدم اینجا.این وبلاگ من هم طبعا پکید همراه بلاگفا،که غم انگیز است چون در آن با قلمی شیوا و روان فحش میدادم به همه چیز و همه کس،و به آن دلبستگی پیدا کرده بودم.لیکن جهان بی وفا ست و نباید به هیچ چیز و هیچ کس در آن دل بست.در ضمن در طبع جهان اگر وفایی بودی،نوبت به تو خود نیامدی از دگران!پس باید چه کرد؟دل نبست به چیزی،در عین حال از هرچه در اطراف است نهایت استفاده را کرد،و هر وقت گند قضیه در آمد خیلی راحت همه چیز را ول کرد و رفت سراغ چیز های دیگر!این کار،کمال بی احساسی،بی شعوری و نکبت گرایی ست.میدانم.ولی این ها همه لازمه بقاست.و اگر کسی دارد این نوشته را میخواند یعنی تا حالا بقا یافته،پس لازمه اش را هم داشته.پس لتس نات جاج ایچ آدر!

انی وی!این چند مدت که از  بی وبلاگی داشتم زجر می کشیدم خیلی حرف ها داشتم که بزنم، خیلی غصه ها و فحش ها داشتم، ولی نمیخواهم در موردشان اینجا بنویسم.چرا؟چون میخواهم همه چیز را از اول اول شروع کنم!و این حس شروع دوباره خیلی خیلی حس خوبی هست!

دیروز یک اتفاقی افتاد و من تصمیم گرفتم که خودم باشم دیگر.ادای احساس داشتن در نیاورم.ادای ناراحت بودن در نیاورم صرفا چون تو موقعیت ناراحت کننده ای هستم.خودم باشم چون خودم فوق العاده ام.

در اینجا لازم است به تعریف خودم بپردازم:

خودم یعنی:گردافرید،آرش، روزافزون،هستی،گیتی،دیوفانت،و یک نفر دیگر که اسم ندارد هنوز.در این حد فعلا بدانید که پسر است.

این شخصیت ها،همه مرا تشکیل میدهند و همگی فوق العاده اند.گردافرید و روز افزون بیش از 17 سال با هم دشمنی داشتند اما دوماه پیش اتفاقی افتاد بس ناگوار،و نتیجه ای داشت بس ناناگوار،و گردافرید و روزافزون آشتی نمودند با هم.

از آخرین باری که در مورد این 7 تن نوشتم،کمی تغییر کرده اند همگی.و نسبت پسرها به دختر ها هم از 1 به 6، به 3 به 4 تغییر کرد.چرا؟چون دلشون خواست.و همچنین چون لازمه بقا بود این تغییر.باور کنید،همه اتفاق هایی که میفتند،میفتند محض خاطر بقا.

خوب همین دیگر!بعدا هم شاید به معرفی تک تک شخصیت ها پرداختم.شاید هم نپرداختم.خوبی اش این است که کسی اینجا نمیاد به من بگه بپرداز یا نپرداز.اینجا من رئیسم :پی