هی منتظرش بودم و هی با هر رنگ صورتی مایل به سفیدی میگفتم خودش است.که نبود چون اگه بود این پست یا نبود یا اگه بود یه جور دیگه ای بود!
بعدش شب اخرین امتحان نهایی،هی خوابم نمی برد و اخرش تصمیم گرفتم با ایجاد مغرضانه سروتونین در بدنم خود را خواب کنم.(سروتونین یک ماده ای هست که گویا کلا کارش ارام کردن است.هم وقت افسردگی ترشح میشود هم قبل از خواب.برای همین هم ادم های افسرده بیشتر میخوابند.(یک بار هم این ها را نمیدانم چرا به یکی توضیح دادم.چقد کارها همون موقع که انجامشون میدیم منطقی ان ولی بعدش منطقشون تو کبد گیر میکنه)(تو کتاب زبان فارسیمون توضیح داده که چرا نباید از بحث اصلی دور شد تو نوشتن.اما خود کتاب این اشتباه های فنی و زبانی را رعایت نکرده لذا من اصلا معتقدم فاک کتاب زبان فارسی و اصلا فاک این نظام اموزشی و کلا اصلا فاک همه چی،ولی اینقد لطف دارم که این چرندیات را در پرانتز بنویسم.حالا الان باید چند تا پرانتز بسته بزارم؟:// ))
انی وی!این بود که با هوش و خلاقیت بی نظیرم تصمیم گرفتم که یک مشت خاطره بد مرور کنم که سروتونین ترشح شه و خوابم ببره.که نبرد چون اگه میبرد که من نمیومدم این جا این همه زر بزنم.مگراینکه میخواستم یه درمان بی خوابی به جهان معرفی کنم که خوب لازمه این کار خوب بودنه ولی همونطور که مستحضرید من ادم بدی هستم!
باز هم انی وی!همون موقع بود که فهمیدم:1.)اون خاطرات "بد"،بد نیستن که هیچ،خوب هم نیستن و کلا هیچی نیستن.2.)اصلا دیگه برام مهم نیستن.3.)هوا خیلی گرمه4.)ای دنت کر!
هر نوشته ای باید یک پاراگراف پایانی ای چیزی داشته باشد.این هم پاراگراف پایانی من:
ثقبعخثقذر هقتصثبخه هضقحصبی تلذیکمنرسطیا تبمخنیبتریب حخبتخلیهختل هقخسلاسخلر شاید باورتون نشه ولی بعدش بذنملمخ هقبنصبت خهثبمتصثرمذ خصثبتصنرتر و حتی تنهبصثبصتا3به ت صث4عهخنرایبرتیب با وجود اینکه یبتنااصثبلنتکثقل هثتخسیلعاریذ تقنلمثقذقنمترک متنسهرستخر نمدهصسثبخبهخی چون عتبسلعهتقیخذ خکسقلصخرت هخثسیرخر به هر حال قهنثصلبثسینبذتینذ تمنلشه ق9تایمبطمک م دهنثرسهخنر .
ناتقلقسی عصثهنر طبنصثلذیر !!!